خسته شدم دیگه دلم یه آغوش میخواد
به دور از لذتها و نامردیهای دنیا
به دور از همه ی بدی ها
مهم نیست کجا باشد چه در قصر و چه در کوچه های بی در و پیکر فقط داشته باشم
شانه هایی مورد اطمینان برای تکیه گاه
آغوشی برای احساس آرامش دیگر نمیکشم در دنیای نامردیها بزرگ شدم
و همه گرگها ی این دنیا که بره ها را می درند در کمین هستند.خسته شدم!!!
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |