روزی دختری از پسری که عاشقش بود پرسید .... .
چرامرادوست داری...!
چرا عاشقم هستی ...؟
پسرگفت ... .!؟
♥♥♥لطفا به ادامه مطلب مراجعه نمایید♥♥♥
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو
اتاق لباسهاشو عوض
کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه
پشت در راه میره داره از
نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره
پشت در داد میزنند:... .
♥♥♥لطفا به ادامه مطلب مراجعه نمایید♥♥♥
نوشته روی عکس :
السلام علیک یا سلطان ابراهیم یا امامزاده سلطان ابراهیم
اول سلامتی پدر و مادرم
دوم اینکه تربیت معلم سال اول یعنی سال ۸۸ من و سارا قبول………
بشویم سال سوم متوسطه شاگرد اول شوم و معدل کتبی
ام بالاتر از ۱۸ باشد
آرزوی پدر و مادرم را که دوست دارند پسر داشته باشند برآورده کن
دعای کوثر را مستجاب کن
خاله فخری و الهام و عمه اکرم را خوشبخت کن ازدواج کنند
آرزوی محسن را بر آورده کن
امــشب بــه میــهمانی تــو می آیــم
نــه چشــمان فریــبنده ات
و نــه لبــان تبــدارت را میــخــواهــم
مــرا آغــوشــی بــه وســعت دســتانت کافــی ســت ...
دلــم گــرفــته ...
غــم هــایم را بــغل کــن ...
عجــــ ــب هــ ـرزه ایســ ــت ایــ ــن
دلتنگـــ ـــــــــی
با همـ ــه بـــ ــوده اســ ــت
فقط پلی بودم برای عبورت....فکر تخریب من نباش
به آخر که رسیدی دست تکان بده
خودم فرو میریزم !!
می گویند :عشق آن است که به او نرسی !
و من می دانم چرا ؟!
زیرا در روزگار من.........
کسی نیست که زنانه عاشق شود ،
و مردانه بایستد...
همیشه منتظر کسی باش که تو رو با همه دیوونگیت قبول
داشته باشه و تو رو به همه نشون بده و بگه :
این دیـــــــوونه … عشق منه
اینجا صدای پا زیاد میشنوم. اما...
هیچکدام تو نیستی...
دلم خوش کرده خودش را به این فکر
که شاید پابرهنه می آیی...
خـــــــــــــــدایـــــــــــــــا!..
خورشید را به من قرض میدهی؟..
از تو كه پنهان نیست،
سرزمین خیالم دوباره یخ بسته است...
همه گفتند:
بخشش از بزرگان است،
من بخشیدم و هیچ کس نگفت
چقدر بزرگ شدى
همه گفتند:
بلد نبودى حقت را بگیرى …!
یــ ــاد گــ ــــرفــ ــــتم
دســ ـتانـ ـم اینـ ـبار کـ ـه یـ ــخ کــ ـرد
دیگــ ـر دستـ ـانـ ـت را نگــ ــیرم
آستــ ـین هایــ ـم از تـ ـو با ارزشـ ـتر و ماندنـ ـی ترنــ ـد.
این طور نمی شود
باید همیشه یک غریق نجات کنارم باشد
غرق در فکرت شدن
اصلا دست خودم نیست...!
حرفی نیست...
خودم سکوتت را معنی می کنم!
کاش می فهمیدی،
گــــــــــاهي....همین نگــــاه ســـــــــــــــــــردت...
روي زمستان را هم كم مي كنـــــــــد...!
هیـــــچ گاه
به خاطـــــر
"هیـــــچکـــــس"
دســـــت از
"ارزشــــهایت"
نکـــــش
. ....
چــــون زمانــــی که اون فـــــــرد از تــــو
دســـــت بکشــــد ،
تــــو مــــیمانـــی و یـــک
"مـــن "
بــــــی ارزش...
از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز میگذشت.
فرشتهای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی میفرمایید؟"
♥♥♥بقیه اش ادامه مطالب♥♥♥
پسرکی از مادرش پرسید: مادرچرا گریه میکنی؟
مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت:
♥♥♥بقیه اش ادامه مطالب♥♥♥
اینکــه بـاید فـرامـوشت می کـردم
را فــرامــوش کـــردم تـو تکـراری تـرـن "حضـــور" روزگـار منــی و مــن عجیب؛ بـه بــودن تــــو... از آنسـوی فاصـله هــا خــو گــرفتـه ام...
این روزها دلم غریبی میکند...
دلم،دلی را میخواهد که برایش دل باشد
،عشق باشد،مهر باشد...
دلم تنها یک دل میخواهد...
همین
ﺁﻏـــــــﻮﺵ ﮐﺴـــﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺑﺩار ؛
ﮐـــﻪ ﺑـــﻮﯼ "ﺑـــــﯽ ﮐﺴـــﯽ" ﺑﺪﻫﺪ ،
ﻧــﻪ ﺑــــﻮﯼ
"ﻫــــﺮﮐﺴـــﯽ"
برای با تــــــــــو بودن،
نه مهلت می خواهم...
و نه بهانه ای...
بودنت نیـــــاز مــــــن است...
و تو همیــــــــــــــشه در قلبـــم ماندگاری...!
که هروقت از همه چی خسته وناامید بود بهش بگه
مهـم اینه که تـــــــو هستی
بیخیال دنیا...
من به هر تحقیری که شدم،
باصدای بلند خندیدم!نام مراگذاشتند"باجنبه"!
بی آنکه بدانند،
خندیدم تاکسی صدای شکسته شدن
قلبم رانشنود.......!!
ϰ-†нêmê§ |